تا اقاقی گل داد
شاپرک راه افتاد
رفت تا اینکه به یک دشت رسید.
غنچه کوچک گل را تا دید
خم شد و صورت او را بوسید.
گفت:
نوروز مبارک باشد !
گل زیبا خندید
بلبل از راه رسید
خنده شاپرک و گل را دید
مثل انها خندید
با خودش گفت بهار
فصل خوشبختی خاک
فصل مهمانی قلب گلهاست
و چقدر
دوستیها زیباست...