کار کوچک نتایج بزرگ...

سلام من دوباره اومدم یه مدت نبودم آخه تایم امتحانای ترمم بود دیگه نمی شد بیام پریروز امتحانام تموم شد دیگه آزادم تا اول مهر سال دیگه که باید برگردم  زندان!!!!!
بزارین یه خورده از امتحانام بگم که دلم بد جوری ازشون پره از همه سختر امتحانه فیزیکمون بود از همه آسون ترم امتحان ریاضی بقیه ی درسا هم به جز دینی، زبان فارسی، زبان،عربی،ادبیات و...آسون بود میبینین چقدر امتحان آسون داشتیم کف کردین نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
دوشنبه اعلام نتایج میکنن قول میدم توو اولین فرصت بهتون بگم معدلم چند شد.
یه متن باحال دارم مینویسم حالشو ببرین...

                                                       کار کوچک،نتایج بزرگ... 

مردی در کنار ساحل دور افتاده ای قدم میزد.مردی را از فاصله ی دور میبیند کهمدام خم میشود و چیزی را از روی زمین برمیدارد و توی اقیانوس پرت می کند.نزدیک تر که میشود،میبیند مردی بومی صدفهایی را که به ساحل می افتند در آب می اندازد.

-صبح بخیر رفیق،خیلی دلم میخواهد بدانم چکار میکنی؟
- این صدفها را داخل اقیانوس می اندازم.موقع مد دریاست و این صدفها  را به  ساحل آورده و اگر آنها را توی آب نیندازم از کمبود اکسیژن خواهند مرد.
- دوست من!حرف تو را میفهمم ولی در این ساحل هزاران صدف این شکلی وجوددارد.تو که نمیتوانی آنها را به آب بر گردانی خیلی زیاد هستند و تازه همین یک ساحل نیست نمیبینی کار تو هیچ فرقی در این اوضاع ایجاد نمیکند؟
مرد بومی لبخندی می زند،خم میشود و دوباره صدفی بر می دارد و آن را در داخل
دریا می اندازد:برای این یکی اوضاع فرق کرد!
               
نظرات 7 + ارسال نظر
ستوده دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ق.ظ http://saba055.blogsky.com/

سلام دخمل شیطون بلا .
من وارد میشوم .
خدا را شکر که سالم اومدی از تو امتحانات بیرون .
میگم نکنه تجدید بشی

سلام ستوده جون
خوش اومدی
سالم ... تا تصور تو از سالم چی باشه الان قیافه ی من این شکلیه
نه بابا دیگه اینقدا هم تنبل نیستم
بازم سر بزن

فاطمه دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:11 ب.ظ http://eshghe30ao3fid.persianblog.ir

سلام ملیکا خوبی خواهرجون مرسی به وبم سرزدی راستی از بچه ها چه خبر ببخشید یه چندروز پای کامی نبودم نیومدم وبت خیلی باحاله وقت کردی یه زنگ خونه ما بزن

سلام مرسی تو خوبی ممنون که سرزدی بازم از این کارا بکن. هیچی بابابی خبر.
چشششششششششششششششششششم امره دیگه ...
آپ میکنی بخبرم . منم لینکت میکنم . بازم بیا.

فاطمه یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:10 ب.ظ http://esghe30ao3fid.persianblog.ir

سلام خوبی ازت تعریف کردم دلیل نمیشه دیگه مطلب جدید نذاری به منم سر بزن آجی
لینکت کرد

[ بدون نام ] شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:46 ب.ظ

سلام ملیکا خانم منم تازه به قول شما آزاد شدم.ولی واقعا خسته شدم وحوصله ام سر رفته و به نظرم اون زندان با همممممممه ی سختی هاش ولی خوش میگذشت موفق باشی.

سلام مرسی که به وبم سر زدین آره خوش که میگذشت ولی تابستون بهتر تره نه؟
شما هم موفق باشی
بازم بیا

toki شنبه 25 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:49 ب.ظ

سلام ملیکا خانم خوبی؟من که تازه تعطیل شدم ولی خیییییییییلی حوصلم سر رفته و دلم برای همون زندان تنگ شده با وجود تمام سختی هایی که داشت.موفق باشیز

سلام مرسی شما خوبی؟ منم دلم تنگ شده ولی وقتی یاد سختی هاش می افتم تابستونو ترجیح میدم
شما هم موفق باشیزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززز

toktam یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:16 ب.ظ

حالا منو اذیت میکنی حالا واستااااااااااااااااااااااااااااااا

من کی اذیتت کردم ها ها ها فقط گفتم موفق باشیزززززززززززززززززززززززز عین خودت قلبونت بلم عروس که خواهر شوهرشو اذیت نمیکنه

toki دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ

اه اینطوریییییی هاست اولش که اینطوری وای به حال آخرش.

مگه اولش چطوری بود حالا من قول میدم دیگه دخمل خوبی باشم خب شما هم یه خورده عروستونو دوست داشته باش دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد